سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/4/11
2:36 عصر

درس های خانه نشینی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

آدم وقتی می افتد کنج خانه !‌حواسش به خیلای چیزها جمع تر می شود که در گذشته این گونه نبوده
اول از همه سلامتی؛ که تا دیروز 50 تا کار می کردی و عین خیالت نبود و حالا از یک آب خوردن ساده محرومی.
دوم دوستانش را بهتر می شناسد
سوم متوجه می شود که واقعا خیلی چیزها را نمی شود با پول معاوضه کرد.
مثلا شنیده اید که کارمند جماعت می گویند فلان رقمی که یک سال به یک فوتبالیست می دهند برابر با حقوق همه عمر من بل بیشتر است.و به گونه ای سرش را تکان می دهد که گویا در حقش جفای بزرگی شده.
البته متر کردن میزان جفا و مقایسه اش با هم کار بس سختی است اما به صورت خلاصه می شود گفت این ریسکی که فلان بازیکن متحمل می شود کجا  و ریسک جناب کارمند ما کجا؟
جدای از آسیب های غیر قابل جبرانی چون کشته شدن و ضایعات نخاعی و ...،‌یک فوتبالیت همیشه در معرض خداحافظی از دنیای حرفه ای است.حتی اگر بیماری اش قابل درمان باشد،‌مراحل سخت و طاقت فرسایی چون عمل و فیزیوتراپی و ... دارد .تازه بعد آن وقتی به فکر دردهای گذشته می افتد احیانا بیشتر مراقب پاهایش می باشد و البته ممکن است در سبک بازی اش تاثیر بگذارد.
خلاصه کارمندی که در اتاق شخصی نشسته و با هر ارباب رجوعی به میل خویشتن برخورد می کند و هیچ گونه نظارت و اخراج و حساب کشی ای در موردش نمی شود و بساط چایی و میوه و نان بربری و ... اش همیشه به پاست و در نهایت حتی ممکن است به اندازه همان چندرغازی که بهش می دهند هم بهره وری نداشته باشد نمی تواند خودش را با فوتبالیست جماعت مقایسه کند.
البته بگذریم از اینکه در ورزشها،‌صرفا رقم دریافتی فوتبالیست ها بسیار بالاست و آن هم بیشتر به این بر می گردد که از آن طرف سود سرشاری هم به جیب مالکین باشگاه ها و ... می رود.
یک موقع برداشت نکنید که می خواهم از قراردادهای صدها میلیونی دفاع کنم.بلکه منظورم این است که اول باید شرایط یکسانی برای مقایسه برقرار شود و بعد این گونه دستمزدها را با هم سنجید.
ما در مقایسه هایمان عادت کرده ایم نیمه های خالی خودمان را با پرهای دیگران بسنجیم و آه حسرت باری حواله کنیم و همیشه متوقع و ناارام باشیم.